فرمت ورد و در ۱۹ صفحه «امام آمد!» این بود خوشایندترین مژدهی زمستان پنجاه و هفت. این بود نویدی گواراتر از بهار، که سرمای بهمنماه را به گرمی روزهای شهریور پیوند میزد و طعم خوش سیبهای تجلّی را به حلق درختان خشک میچشاند. با آمدنش، بهار خانههامان را در زَد و شکوفهها، درختانِ خشک را عروس کردند؛ قطرهها، راه اقیانوس را یافتند و به بیکرانهی آن پیوستند. تاریخ، این تماشاگر همیشهی پیکار زورمندان و ضعیفان، بیهمتایی او را فریاد زد و اندیشه، این مونس همارهی آدمی، به ژرفای او متحیرانه درنگریست. این، او بود که ابراهیموار، تبر به دوش گرفت و بُتهای زمانه را در هم شکست. هم او بود که آتش ستم را بَر ایمان گلستان ساخت. هم او بود که با قیامی چنین، کرهی زمین را عکسِ جهتِ چرخشِ همیشگیاش چرخاند و آفتابِ وجودش، تابشی دیگرگونه را بر سرزمین پهناور ایران آغاز کرد. هم او بود که آمدنش، مدینه را فرا یاد میآورد و روزهای آغازین حضور پیامبر صلیاللهعلیهو …
ارسال در : عمومی و آزاد