لینک دانلود و خرید پایین توضیحات فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت تعداد صفحات: ۳۹ مقدمه : وابستگي انسان به فضا ، ريشه هاي عميقي دارد . اين دلبستگي از نياز به درك روابط اجتماعي انسان ، جهت كسب مفهوم و فرمانروايي بر دنياي حوادث و رويدادها سرچشمه مي گيرد . بشر بين خود و اشياء رابطه ايجاد مي كند . بدين معني كه وي خود را به طريق فيزيولوژي با اشياء وفق داده و ايجاد سازگاري مي كند . چون حركات بشر در فضا انجام مي شود ، لذا فضا بيان كننده وجه ويژه اي از ايجاد ارتباط ميان انسان ها و ميان انسان ها و محيط نبوده بلكه صورتي است جامع از هرگونه ايجاد ارتباط و دربرگيرنده آن . بنابراين مي توان بر اين نكته تاكيد كرد كه فضا فقط يك جنبه از ايجاد ارتباط كلي است . در عهد باستان دو نوع تعريف ، مبتني بر دو گرايش فكري براي فضا يافت مي شود : تعريف افلاطون كه فضا را همانند يك هستي ثابت و از بين نرفتني مي بيند كه هر چه به وجود آيد در داخل اين فضا جاي دارد . تعريف ارسطويي كه فضا را به عنوان Topos يا مكان بيان مي كند و آن را جزئي از فضاي كلي تر مي داند كه محدودة آن با محدودة حجمي كه آن را در خود …